داستان خواندنی آزمایشگاه توماس ادیسون
عاشقان موفقیت
تمامی اصول موفقیت و ساخت موفقیت در زندگی روزمره

ترفند شناسایی وب سایت های وردپرسی توضیح واتس اپ در مورد تیک های بغل پیام ها معرفی ۱۰ تا از بهترین برنامه های چت و گفتگو برای گوشی و تبلت شما مسدود کردن ایمیل های مزاحم در Gmail آموزش ساخت اکانت جیمیل (Gmail) خلاص شدن از تبلیغات اینترنتی موجود در وبسایتها چگونه حروف و کلمات فارسی را کشیده تایپ کنیم: مثل ترفــــــــندها آموزش عکس گرفتن از محیط ویندوز با استفاده از ابزار snipping tool آموزش حذف اکانت وایبر (viber) آموزش آنروت ” Unroot ” کردن گوشی و تبلت اندرویدی آموزش تصویری روت کردن گوشی با استفاده از کامپیوتر آموزش تصویری راه اندازی اینستاگرام”Instagram” بر روی کامپیوتر آموزش تصویری راه اندازی وایبر “Viber” بر روی کامپیوتر آموزش تصویری استفاده از برنامه لاین در کامپیوتر و ویندوز آموزش گرفتن تصویر از صفحه نمایش (Take a screenshot) در ویندوز فون 3 دکمه ی موجود در گوشی های دارای سیستم عامل ویندوز فون چه کاری را انجام می دهند ؟ بازکردن قفل الگوی صفحه (Pattern) فراموش شده در اندروید ترفند غیر فعال کردن دریافت اس ام اس در اندروید


داستان خواندنی آزمایشگاه توماس ادیسون

آنها تقاضا کردند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود. پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می‌کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خود را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می‌کند.


پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می‌اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش به سر می‌برد. ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سرشار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ می‌بینی چقدر زیباست! رنگ‌آمیزی شعله‌ها را می‌بینی؟ حیرت‌آور است! من فکر می‌کنم که آن شعله‌های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است!

 

وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می‌دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟ پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگی‌ات در آتش می‌سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله‌ها صحبت می‌کنی؟ چطور می‌توانی؟ من تمام بدنم می‌لرزد و تو خونسرد نشسته‌ای؟ پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی‌آید. ماموران هم که تمام تلاششان را می‌کنند.


در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره‌هایی است که دیگر تکرار نخواهد شد! در مورد آزمایشگاه و بازسازی یا نوسازی آن فردا فکر می‌کنیم! الآن موقع این کار نیست! به شعله‌های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!

 

فردا صبح ادیسون به خرابه‌ها نگاه کرد و گفت: «ارزش زیادی در بلا‌ها وجود دارد. تمام اشتباهات ما در این آتش سوخت. خدا را شکر که می‌توانیم از اول شروع کنیم.» توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگ‌ترین اختراعات بشریت یعنی «ضبط صدا» را تقدیم جهانیان کرد. آری او «گرامافون» را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد.

ارزش زیادی در بلاها وجود دارد، چون تمام اشتباهات در آن از بین می‌رود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه افراد موفق، ،
:: برچسب‌ها: داستان خواندنی آزمایشگاه توماس ادیسون ,

نویسنده : محسن رحمانی تاریخ : شنبه 13 تير 1394



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به عاشقان موفقیت مي باشد.